فیروزه نیشابور نام سنگی است که خودش و رنگش را یا در مسجدها دیدهاید یا در دست مادربزرگها و یا هرجای دیگری که حرف از سنت ایرانی باشد سنگی که قدیمیترین معدن را در روستایی با همین نام در نیشابور دارد. با ما همراه باشید تا بیشتر و بهتر این آبی آسمانی را بشناسید.
فیروزه در ادبیات ایران
شاهنامه را اگر نگاهی بیندازید،کم از گوهرها و سنگ های ایرانی نگفته چه وقت هایی که قصه ی پادشاهی کسی را روایت می کند و چه آن وقت هایی که از رنگ و روی چهره ای مثنوی می سازد…
چنان بد که یک روز بر تخت عاج
نهاده به سر بر ز پیروزه تاج
داستان ایرانی ها و سنگ هایشان اما سری درازتر دارد آنقدر که اصالت این سرزمین، در همین رنگ ها و نشانه ها به اثبات می رسد.
مسجدها ، حوض خانهها، آویز های چشم و نظر، زیورآلات و رو میزیها و …
اما این بار از میان رنگ گرم عقیق، رنگ سرخ لعل، سبز یشم و شیری مرمر نوبهی آبی است! آبی فیروزه
فیروزه در جغرافیای جهان
من فکر می کنم در روزهای بنایی آسمان بوده که تکه های این گوهر آبی رنگ افتاده در زمین ؛ در خاک ما! لا به لای معدنی در روستای فیروزه ی نیشابور…
مابقی هم افتاده در آفریقا، استرالیا و سیبری. آن وقت چشم زمینی ها که می افتد به این کاشی های آسمان، گل از گلشان میشکفد و اظهار فضلشان از حسن رنگ و لعاب و خواص فیروزه شروع می شود تااا به همین امروز!
سرخ پوستان آمریکایی اعتقاد جالبی داشته اند. آنها می گفتند توی این دنیا هرکس صاحب سنگ فیروزه باشد، هرگز از اسب به زمین نمی افتد! آبی آن آسمان بهشت است و سبزش نشان از زمین.
هنوز هم در گوشه و کنار دنیا مزایده هایی برگزار میکنند که معلوم شود چه کسی عنوان”صاحب خوش اقبال و البته ثروتمند” این گوهر را از آن خود می کند
خدارا چه دیدید شاید به راستی جادویی در به قولی پیروزه نهفته باشد!
حالا حسابش را بکنید، همه جای دنیا متفق القول می گویند بهترین نوع از این جادو متعلق به همین خاکی است که شما قدم روی آن گذاشته اید!
فیروزه ی ایران
همه ی ما کم و بیش روایت های مختلف فرنگی ها را درباره ی کشورمان شنیده ایم؛ بعضی ها از کباب می گویند که چقدر لذیذ است و به یادماندنی، بعضی از طاق های اسرار آمیز و معماری تعریف می کنند، بعضی از خونگرم بودن مردم ایرانی،فرش ایرانی و بعضی هم از تجربه ی دیدن غذایی عجیب مثل کله پاچه!
شما اما از فیروزه چیزی شنیده اید؟
اگر بخواهم بگویم کم نیستند مثال دیده هایی که فیروزه ی نیشابور را دیده اند و از آن خاطره ای به دست دارند؛ تاج ماری لوییز اما شاید نمونه ی جالبی باشد.
همسر دوم ناپلئون بناپارت معروف که تاجش پر بود از الماس و زمرد و البته فیروزه آن هم نه فیروزه ینوادا و مصر و اینها؛ فیروزه ی نیشابور!
این تاج حالا در موزه های آن ومر آب است با مجموع 79 قطعه فیروزه ی آسمانی نمونه ی دیگر می تواند رنگی باشد که به PERSIAN GREEN معروف شده…چرا؟
بخاطر معماری خاص ایرانی که این رنگ در جای جایش خودنمایی می کند! شهر اصفهان در ادبیات جهان مترادف شهر فیروزه ای است. شما در مقاله اصفهان نگین فیروزهای بیشتر در مورد دلایل این موضوع خواهید خواند.
چیزی که باید در انتهای متن به آن اشاره کنم این است که کاش همانقدر که به آسمان آبی بالای سرمان نگاه می کنیم و دوستش داریم، این تکه های ارزشمند آسمان هم که بر دیار کهنسالمان تقدیم شده، دوست بداریم پیش از آن که خبری، حادثهای، بیاید و همه چیز را تغییر دهد، از داشته هایمان لذت ببریم و شادمانی داشتنش را با مردم دیگر نیز به اشتراک بگذاریم…
عالی بسیار خوب