امروز تقریباَ همهی ما در قشرهای مختلف فرهنگی و اجتماعی با اهمیت مقولهی گردشگری آشنایی داریم و حداقل شنیدهایم و در کتابها خواندهایم که گردشگری چه منافعی را برای مردم کشورها ایجاد میکند. تا به حال شعارهای فراوانی هم دادهایم و عزممان را هم جزم کردهایم! که قلههای گردشگری را هم فتح کنیم، ولی خوب میدانیم که هنوز اول راهیم و باید ساز و کارهای مختلف فراهم و هموار شود تا بتوانیم در مسیر پررونق گردشگری گام برداریم.
گردشگر و تعریف گردشگری
برای اینکه بتوانیم در بحث گردشگری به موفقیت برسیم ابتدا باید مفهوم گردشگر و گردشگری را خوب بشناسیم و لازمهی این دانستن، موشکافی و تبیین درست تعریف گردشگر و گردشگری است. ما باید بدانیم وقتی از گردشگری حرف میزنیم دقیقا دربارهی چه مفهومی حرف میزنیم؟ در این مقال جای بحث طولانی دربارهی این مفاهیم نداریم و خیلی سریع میخواهیم به اصل مطلب خودمان برسیم ولی ناگزیر باید به انواع گردشگری اشارهای داشته باشیم تا بتوانیم بحث را باز کنیم و حرفمان را مطرح.
شاید بسیاری از مردم تصورشان از گردشگری، میراث فرهنگی و بناهای تاریخی، طبیعی و تفریحی باشد. تصور بیراهی هم نیست، همان اندازه که تخت جمشید برای گردشگر اهمیت دارد و هزینه میکند و کیلومترها راه را طی میکند برای دیدن این بنای باشکوه تاریخی، دریا و جنگلهای مازندران نیز اهمیت دارد و گردشگر تمام دشواریهای یک تعطیلات آخر هفته را به جان میخرد و ساعتها در ترافیک میماند برای دیدار لحظهی غروب آفتاب در کنار سواحل دریای خزر.
ولی خب گردشگری همه این نیست و انواع دیگری هم دارد، انواعی که نه بنای تاریخی است، نه طبیعی و نه جاذبههای پرهیجانی مثل زیپلاین و جت اسکی؛ میراث فرهنگی ناملموس که بحث اصلی ما در این یادداشت مختصر است؛ یکی از جاذبههای بزرگ گردشگری است که نباید از آن غافل باشیم.
گردشگری و میراث فرهنگی ناملموس
حالا میراث فرهنگی ناملموس چیست؟ حتما همهی شما چیزهایی دربارهی آن شنیدهاید، آن بخش از میراث فرهنگی که بنا و مکان نیست و نمیشود آن را دید و لمس کرد ولی هست و بسیار مهم و ارزشمند نیز؛ مثل چه چیزی؟ مثل زبان، گویش، آداب و رسوم و چیزهایی دیگر از این دست. یکی از اهداف گردشگر از سفر، درک تجربههای تازهی زیستی است؛ تجربههایی که در دیار خودش نصیبش نمیشود و نمیتواند به آنها دست پیدا کند و سختی راه را به جان میخرد و به نقاط دور سفر میکند تا بتواند به این تجربههای متفاوت زیستی نزدیک شود.
سمنان و صنعت گردشگری
کم کم میخواهیم به بحث اصلی خودمان در محدودهی جغرافیایی استان سمنان وارد شویم. این روزها و سالها در شهرها و استانهای مختلف ایران حرکت بزرگی در مرمت و احیای خانههای تاریخی شکل گرفته است؛ شهرهایی مثل کاشان، یزد، اصفهان و … در این حوزه قدمهای بلندی را برداشتهاند و توانستهاند گردشگر زیادی را جذب شهرهایشان کنند و از همین طریق نیز باعث رونق فراوان کسب و کارهای مرتبط و غیرمرتبط در شهرهایشان شدهاند. استان سمنان نیز چندی است که در این مسیر وارد شده و منصفانه باید بگوییم کارهای درخوری هم انجام گرفته است ولی هنوز آنچنان که باید و شاید گردشگری در این استان موفق و درآمدزا نبوده است.
الگوی گردشگری استان سمنان
اما چرا؟ ضعف ما در استان تاریخی و بزرگ سمنان چیست؟ با این همه بنای تاریخی و طبیعی و جاذبههای فرهنگی چرا نباید گردشگری پررونقی را در این استان شاهد باشیم؟ به نظر میرسد که باید به الگویی اختصاصی برای جذب گردشکر در استانمان برسیم، الگویی که نه شبیه کاشان باشد و نه شبیه یزد، ما باید به چیزهایی مسلط شویم که گردشگر در شهرهای دیگر تجربه نمیکند.
اگر بخواهیم موردی بحث را پیش ببریم باید به این موضوع اشاره کنیم که به عنوان نمونه خانههای تاریخی شهر سمنان که بسیار هم زیبا و ارزشمند هستند هیچوقت به جایگاهی که خانههای تاریخی شهری مثل کاشان دارد، نمیرسد، اینجا مقصودمان تنها معماری این خانهها است. حالا باید چه کاری انجام بدهیم که مثلا گردشگر برای دیدن خانهی تاریخی کلانتر به سمنان بیاید؟ آنچنان که برای دیدن خانهی تاریخی عباسیان به کاشان میرود. خانهی تاریخی کلانتر را مثال میزنیم چون دارای اهمیت فراوانی است و دارای بادگیر منحصربهفردی است که نمونهای از آن وجود ندارد ولی خب گردشگری که این همه بادگیر در شهرهای یزد و کرمان دیده دیگر بادگیر خانهی کلانتر سمنان برایش اهمیتی دارد؟
درست همین جا است که باید اشاره کنیم قصهها چه تاثیری در صنعت گردشگری و جذب گردشگر دارند به خصوص در رقابتها. این درست است که شاید نمونههایی حتی بهتر از خانهی کلانتر در شهرهای دیگر وجود داشته باشد ولی خانهی کلانتر قصهای دارد که تنها و تنها مختص همین خانه است و به نوعی میراث فرهنگی ناملموس به حساب میآید. وظیفهی ما معرفی و انتشار همین قصههاست، قصههایی که شاید برایشان سند تاریخی نداشته باشیم ولی به صورت سینه به سینه و شفاهی برایمان به یادگار مانده است. اینجا همان جایی است که میتوانیم گردشگر را دعوت کنیم تا حس و حال تازهای را تجربه کند.
اهمیت قصهها در گردشگری سمنان با تاکید بر ماجرای سیسر
حالا بیایید تمرکزمان را بگذاریم روی شهر سمنان و بعضی از قصههایش را مرور کنیم، این قصهها شاید برای ما تکراری شده باشد ولی حتم داشته باشید برای مخاطب بیرونی و در اینجا مقصودمان گردشگر است، اهمیت دارد و برایش جذاب خواهد بود.
ما در این شهر ماجرای سیسر و چهلتن را داریم، ماجرایی که یک قصهی تمام عیار است که همهی ارکان اصلی یک قصهی پرکشش را دارد، قصهای که شاید برایش سند معتبر تاریخی نداشته باشیم ولی از بزرگترهایمان برایمان به یادگار مانده و چفت و بست کاملی دارد.
این قصه فقط در اینجا یعنی در سمنان هست و نمودهای بیرونی متعددی هم دارد از بقعهای معروف به سیسر در میدان شهید بهشتی، چهلتن در درجزین، ناسار یا همان 9 سر در تکیهای به همین نام در بازار سمنان. قصهای که با اعتقادات مذهبی این مردم همخوانی کاملی دارد و میتواند به راحتی نقل و برای گردشگر هم روایت شود.
ولی همین قصه را نسل جدید و کودکان و نوجوانان سمنانی میدانند؟ برای معرفیاش به همشهریهای خودمان چه کاری انجام دادهایم؟ پاسخ مشخص است؛ هیچ! در صورتی که میشود در تکیهی ناسار، در بقعهی سیسر تابلوهایی نصب شود و این قصه درج شود، آنچنان که در شهرهای پرگردشگر دنیا برای قصههایشان احترام قائلند و با تابلوها و المانهایی قصهها را به مردم خودشان و البته گردشگرها معرفی میکنند.
قصهی پیر نجمالدین و پیرعلمدار سمنان
ما در این شهر، قصهی باشکوه پیرنجمالدین و پیرعلمدار را داریم به عنوان کسانی که تا پای جان در مقابل حملهی مغول ایستادند و آخرین تیرهایشان هم خشتهای دروازههای سمنان بود. این روایت شجاعانه از مقاومت مردم سمنان در برابر حملهی وحشیانهی یک اجنبی در اینجا مقصودمان قوم مغول است، آیا ارزش بازگو کردن ندارد؟ فکر میکنید برای گردشگر جذابیت نداشته باشد؟ ما برای این قصه و معرفیاش چه کاری انجام دادهایم؟ فکر میکنید مردم ایران روایت شخم خوردن شهر نیشابور توسط مغول را بیشتر شنیدهاند یا مقاومت جانانهی مردم سمنان در مقابل این قوم ویرانگر را؟ هیچ جایی در شهرمان یادمانی برای این قصهها گذاشتهایم؟ برای بچههایمان تعریف میکنیم؟ حالا فکر میکنید بقعهی پیرنجمالدین و پیر علمدار از نظر معماری مثلا قابل مقایسه با بقعهی شیخ صفی در اردبیل است؟ ولی قصهی این افراد و مقاومتشان فقط در سمنان هست و همتایی ندارد.
مقبرهی حکیم الهی سمنان
برای نمونه از چند نفر در شهر بپرسید حکیم الهی را چقدر میشناسند؟ میدانند در کدام دورهی تاریخی در سمنان زندگی میکرده؟ قصهی زندگیاش را میدانند؟ مقبرهی حکیم الهی در سمنان قابل مقایسه با مقبرههای معروف شهرهای دیگر است؟ یعنی گردشگر بیاید اینجا چه چیزی را ببیند؟ از مقبرهی حکیم الهی؟ یک سنگ قبر و چند درخت؟ ولی قصههای زندگی حکیم الهی و کارهای بزرگی که برای سمنان انجام داده مختص همینجا است و میتواند برای گردشگر جذابیت داشته باشد.
قصهها به عنوان میراث فرهنگی ناملموس
و البته مثالهای متعدد دیگر که مجالی برای پرداختن به آنها نیست. قصهها با تاکید بر این نکته که شاید از نظر تاریخی سند محکمی برای آنها نداشته باشیم میراث فرهنگی ناملموس ما است که باید به آنها بپردازیم، باید قدرش را بدانیم و در شهر به صورت ملموس نشانهایی از این قصهها را قرار بدهیم. مثلا جایی که روسها در سالهای اشغال و در زمان جنگ جهانی دوم در سمنان مستقر شدهاند باید با نشانههای مشخص شود، باید قصههای این اشغال را برای کودکانمان تعریف کنیم. گردشگر قطعا برایش اهمیت دارد که خانهای که روسها در مدت حضور در سمنان در آنجا مستقر بودهاند را ببیند و قصههایش را بشنود، حالا مستند نیست؟ نباشد! قصه که هست و همهی قصهها هم عبرتآموز و ترسیمکنندهی راه آینده.
برای همین هستش که شما همه پیج های غذا و لباس و ……. تبلیغ می کنید ، الا پیج سمنان قصه گو .
یک پیج غذاخوری و آرایشی رو به همه معرفی میکنید و پشتیبانی میکنید ، اما پیج سمنان قصه گو رو اصلا به هیچ کسی معرفی نمیکنید ؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!
اگر برای قصه های شهرمان اهمیت قائل هستیم ، پیج مارو به همه معرفی کنید تا ما هم دلگرمتر به کار قصه گویی ، قصه های شهرمون بپردازیم.
سلام و درود
ما یک رسانه گردشگری داشتیم و محتوای با کیفیت را با نام نویسنده آن بدون دریافت هزینه منتشر میکنیم.
با کمال میل با شما همکاری خواهیم کرد تا قصه های شهر دوست داشتنی سمنان رو به گوش مخاطبان وب برسانیم.
سلام و درود ، کافیه که شما متن قصههای شهر سمنان را برایم بفرستید تا با دو زبان ، برایتان بگویم و در وب بگذارید .
سپاس از توجه شما